این پاییز, فقط من و تو را کم داشت, زیر یک باران که من تو را نفس بکشم و تو مرا درجیب هایت پنهان کنى قبل از دیدار اتفاقى تو قبل از سلام بى قرار من تمام قرارها اتفاقى بود و حالا تک تک برگ هاى زرد پاییز, را ورق مى زنند تا شاید آن لحظه هاى بى هوا دوباره به یادش بیاورد که چقدر من و تو را کم داشت,
نیلوفر لارى پور آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...
ما را در سایت آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد دنبال می کنید